هی لسن، چطورین؟! بعد از مدت ها بالاخره لپتاپو روشن کردم و شروع نوشتن! :) لعنتی ها چقدر دلم واسه پست بلاگی تنگ شده بود :) چقدر دلم واسه تپ زدن رو کلیدهای نرم و لطیف لپتاپ جانم تنگ شده بود ... از وقتی گ, ...ادامه مطلب
هی لسن سلام، من دوباره اومدم :) امروز کتاب استادینگ د ناول رو تموم کردم. لعنتی، درسته کم حجم بود ولی خیلی سخت بود ... هوف پوف واقعا ... لعنتی انگلیش خوندن دو سه برابر فارسی تایم و انرژی می گیره ... لع, ...ادامه مطلب
بازی اساسین کریدو بشناسه و بازی کنه؟! لعنتی ها من دارم بازی می کنم، جاتون خالی ... حس نایسیه ... بازی تو زمان بریتانیای قدیمه، نیمه ی قرن هجده ... عشق منه ... :), ...ادامه مطلب
هی لسن، حس می کنم دوباره به دنیای متروک وب نویسی روی بیارم ... اینستا رو نمی دوستم چون کسی نمی خونه و فقط لایک می کنن و اینجا ... نمیدونم ... همین الان که می نویسم، هوس آو کاردز می دیدم دوباره از فصل , ...ادامه مطلب
هی لسن، داره بارون میاد شر شر و من نشستم کنار بخاری و حس می کنم بلاگر بودن چقدر خوبه و چقدر می تونه یه وبلاگ متروک، مرموز و دنج باشه واسه نوشتن ... دور از غوغای جهان، دور از اینستا و شلوغی هاش، مگه نه, ...ادامه مطلب
دلم سخت گرفته ... و چقدر درمونده و بدبخت و بی پناه ام ... چه درونم تنهاست ..., ...ادامه مطلب
دوست دارین منو بخونین؟! دوست دارین بنویسم؟!, ...ادامه مطلب
دارم یه ترک هاوس می گوشم و به این فکر می کنم که چطور برنامه ریزی کنم که نزدیک به هزار وبلاگ رو بخونم! هی، من باید همشونو بخونم چون من دانشجوی ادبیات انگلیشم! چون من کرم کتابم ... کرم واژه دارم! هرچی ه, ...ادامه مطلب
(قبل از اینکه برم بیرون فایل صوتی صدای قشنگشو واسش فرستادم ...) وقتی برگشتم دیدم نوشته: - وااااای :) این کجا بوده؟! + واااای :) چرا واااای؟! - سورپرایز بود + اره دقیقا فرستادم که سورپرایزتون کنم چون صداتونو دوست دارین، قشنگ بود :) ؟! - نه اینقدر هام جالب نیس صدام + قبلا که اون فایل شعر خوانی تونو فرستادین، گفته بودین وقتی به صدای نایس خودم گوش می کنم لذت می برم. منم اینو فرستادم که سورپرایز بشین ... ناراحت که نشدین یه وقت؟! ... + اینو هیچکس به جز من نداره، همه که مثل من نیستن :) + می دونین، من ویس اکثر کلاس هامو دارم برای روزی که زمان خیلی گذشت و دلم تنگ شد ... تنها صداست که می ماند :) - ممنون که فرستادی، نگهش می دارم، واسه منم خاطره میشه ... + اوهوم حتما :) .... نظرت چیه؟! چه حسی از این مکالمه گرفتی؟! اولین چیزی که تو ذهنت اومد چی بود و بعدش؟! ... هرچی به ذهنت رسید بگو پلیز ... , ...ادامه مطلب
امروز جمعه، سیزدهم بهمن نود و شش دنیای پر رمز و راز سوفی رو تموم کردم :) واقعا کتاب مفید و شیرینی بود برای شروع فلسفه و خیلی چیزها ازش یاد گرفتم و با اینکه فلسفه خیلی صریح و شاید دور از تخیله ولی خیلی به خیال پردازی هام پر و بال داد ... خیلی جاها منو به وجد اورد و جهان بینیم رو دگرگون کرد ... از سوفی، البرتو، سرگرد و هیلده ممنونم :) ... و نقد کوچکی که به این رمان فلسفی دارم اینکه اگه روایت داستان یه کمی جدی تر می بود و از دنیای بچگانه فاصله بیشتری می گرفت و مثلا سوفی پونزده ساله رو خیلی بچه فرض نکرده بود و به جای نوجوانانه یکم جوان پسندانه تر بود خیلی جذاب تر می شد ... بنظرم اگه رابطه ی البرتو و سوفی حتی رمانتیک بود به کشش داستان کمک بیشتری می کرد، حس می کنم داستان یکمی بین فلسفه و دنیای بچگانه سوفی که کم کم بزرگ میشه سرگردونه و این زیاد جالب نیست، برای یه مخاطب بیست و سه ساله که من باشم توی ذوق می زنه ... بنظرم اگه البرتو و سوفی تو موقعیت های جالب تری همدیگه رو ملاقات می کردن و مثلا سوفی هر بخش کتاب رو تو مکان های جذاب تری می خوند، توی کافه، توی کتابخونه، بعد از یه پیاده روی نایس تو یه جاده ی ساحلی، کنار دریا یا تو جمع دوستان اهل فلسفه مثل خودش یا هرچی مثل این، کتاب می تونست جوان پسندانه تر و به روزتر باشه و روند کند روایت جریان فعال تری به خودش می گرفت ... خیلی از بخش ها من دوست , ...ادامه مطلب
یعنی اصن ایجااانم :))) اوووم :**** بوس به خودم :)) همین الان یه ترک یونیکِ انگلیش پلی کردم و حسابی به خودم افتخار دادم و اومدم وسط :))) فیلینگ استرانگ! :)) :** هر مادمازلی باید هر روز حداقل نیم ساعت جلوی اینه تو چشم های خودش عمیق بشه :) خط چشم مشکی بکشه :) سایه دودی بزنه :) چشم های کاریزماتیکو شهلا کنه :) ماتیک زرشکی بزنه به لب های یونیکش :) و تا می تونه قربووون صدقه خودش بره و بررررقصه :) :* ... "من زنی ام که هر مردی ارزوشو داره!" پ.ن: نه تنها مادمازل، بلکه هر موسیویی باید دوست داشتنی بودنو هر روز به خودش یاداوری کنه! :) این اتوبان دو طرفه اس ;), ...ادامه مطلب
داخلی- اتاق سولانژ- غروب گوشی رو بر می دارم و می خوام تکست بدم, وسط پراکنده خوانی هام از مجله ادبی سر شوق اومدم, بحث پیت حلبی شد و اتیش و گرمای وجود, که یادش افتادم ... تصورش کردم بعد اون همه شکست و زمین خوردن هام و سختی دلش, که بالاخره اومده لب ساحل و صدای چرخ ماشینش رو ریگ های درشت سیاه ... از هپروت افکارم که یکم به دنیای واقعی فاصله می گیرم, گوشی رو بر می دارم, می خوام به یکی تکست بدم, لیست پیامک های اخیرو نگاه می کنم ... جیزس! از اخرین روزی که به فلانی تکست دادم چقدر گذشته ... زیر حرکت اسلوی شستم صفحه یکمی می سره بالا و یه پله پایین تر, اسمشو می خونم, شاندل ... اوه از مرز سیزده روز گذشت تکست ندادن هام ... شایدم بیشتر, کی می دونه؟! حتی اگه یه سال هم تکست ندم فکر نکنم جبران اون یه مدت ِکذایی مدام تکست دادن بشه ... هووف ... برو به درک لعنتی ... ته دلم به هم می خوره ... اخه مگه میشه یه ادم انقدر گند بزنه به در و پیکر شخصیتی که خودت ساختیش! ... دلم می خواد شاندلو بگیرم محکم بکنمش از تن اون ... جدا کنمش از اون بی غیرته لاس وگاسی! ... این لقب یونیکو می بینی؟! می چسبونمش رو پیشونیه سفیده مردهای لاسی! با همه و هیچکس می دن و می گیرن بی شرف ها ... دست سردم رو صفحه ی شصت و سه مجله و عطر کاغذیش سخت شده, از ورق کناری چشم های چاپلین با اون سیاه دلبر دورشون چشام و غم لرزیده نگاهمو قاب گرفته ان, ...ادامه مطلب
چند درصد از دنیاتو ادمایی می سازن که خودت ساختیشون!؟ یا به نحوی تو زندگیت جریان دارن؟! ادم های قصه ها ... فیلم ها ... موزیک ها ... بیشتر زندگیت با ادم های واقعی می گذره یا خیالی!؟ چرا؟! یکم برام می نویسی؟! ..., ...ادامه مطلب
فردا امتحان دارم بی اونکه حتی یه کلمه بلد باشم ... به درک دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست ... میگرن های کش دار عصبی حالمو بهم ریختن ... دلم یه جای اینجوری می خواد ... همینقدر سرد و یخبندون ... ولی اون داخل گرم و دنج ... دست و پاهام از شدت سرما درد می کنن ... طبع سرد و مرطوب روانمو بهم ریخته ... دلم ماساژ می خواد ... یه مدت طولانی ندیدن و چشم های بسته ... نور چشممو می زنه ... دلم مدیتیشن و خلسه می خواد ... ساعت ها پخش شدن کف پارکت چوبی که روش لاحاف صورتی پنبه ای پهنه ... با یه عالم شعله های ابی و نارنجی شمع ... دلم ولگردی تو کوچه پس کوچه ها و خیابونای سرد و غریب شهرو می خواد و یه سیگار کنج لبم ... لش کردن تو یه کافه که تا ابد واس من جا داره ... لته و کیک شکلاتی ... بستنی فرانسه و ایتالیا ... دلم پرستاری می خواد ... تیمار ... دلم یه بغل گرم می خواد که منو بگیره چون وقت افتادن رسیده و رسیدن به بلندی و پرواز یه همچین فرودی می خواد ... فردا راستی تولدمه ... ببین چه به روزم اومده که اخر از همه دغدغه ها یادش افتادم ... ناجی من کجاست؟! بیا و نجاتم بده ... بیا و منو سخت در اغوش بگیر که طاقتی ندارم برای افتادن ... چراغ های رنگی ... شمع های رنگی ... ابی ... خاکستری ... سیاه ..., ...ادامه مطلب
Insta: watch.me19, ...ادامه مطلب