خلسه نوشت/ StartUp

ساخت وبلاگ

شاید بهتره باشه دقیقا همین الان که وسط این حس و حالم بنویسم ... امشب فصل دوم استارت اپو استارت زدم ... اوف چی بود لعنتی! ... روند ماجراهایی که اتفاق می افتنو خیلی دوست دارم و از خودم که شاید همیشه انتظار یه فیلم با جلوه های فوق العاده و کرکترای خارق العاده رو داشتم تعجب می کنم که چقدر به این سریال وابسته شدم و تک تک شخصیت هاش انگار خوده منن! با همشون یه همذات پنداری عمیق دارم ... اره همینه! داستان ... داستانه که مهمه ... خوده ایزی ام! خودش ... خوده نیک تالمن ... خوده فیل راس و رونالد ... من تموم حجم فشرده این احساسات و غرورم ... این همه شرافت و رنج و درد و امید و ناامید ... من تموم این پارادوکس های یونیکم ... سَوند ترک های سریال به نظرم فوق العاده ان ... باعث شدن ادم جدیدی رو کشف کنم و دل بسپارم به راهش، دنیاش ... دلش ... دارم همین الان تو دنیای اون قدم می زنم ... تو کهکشان راه شیری ام :) ... اونجا که نیک علارغم تموم مشکلات پدرش تا اون سر دنیا دنبالش می گرده و می گرده ... این بی نهایت باارزشه ... و اون موزیک امبیئنت جاز و اباژور زرد و کلبه ی چوبی لب دریا، ساحل و چهره ی درهم نیک، بهت ... اخ که منو برد به رویایی که هرگز نرفتم، نداشتم و ارزوشو داشتم ... امیدی که دیگه از دست رفت و تلاشی که علارغم زحمت زیاد به ثمر ننشت و تراژدی محض! و سایه ی سنگینِ خلا توی قلب ... خوده خودشه! همون که روحم واسش پر می کشه ... وقتی ایزی میره پیش یه دوست و می خوان باهم یکم کثیف باشن! کسافت کاریِ کول ... اخرشه! کوک، دنس، کیسینگ ... ایلوژن ... وقتی به خونه ی پدری سر می زنه و سرمای احساسات داغ دیده ی گذشته ... و قاب عکس رو دیوار تو دست های ایزی ... روندن دیوونه واره اون جیپ لعنتی و سیگار پشت سیگار ... لذت پک های سنگین و عشق بازی با سیگار ... روحمو ارضا می کنه ... سکند بای سکند ... هرچی جلوتر میرم بیشتر ته می شینم ... بیشتر فرو میرم تو جهان موازی رایت آندر مای نوز ...  ...

در مجاورت عشق...
ما را در سایت در مجاورت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msolangeg بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 1:50