حس غریب ...

ساخت وبلاگ

و سولانژ دوباره می نویسد! ... همین الان با حس و حال نایس دوست داشتنی دارم یکی از اهنگ ثیِوری کرپوریشن گوش می کنم و به این فکر می کنم که هروقت به اینستا خیلی نزدیک می شم از اینجا دور می شم و هر وقت به اینجا خیلی نزدیک می شم از اینستا دور می شم ... این یه مدت خیلی پست گذاشتم و خیلی نوشتم و نوشتم ... این روزها کلا خیلی می نویسم :) ... این اهنگ جدید خیلی رو مودمه ... منو برد به دنیاهای دور و درازی که بهشون تعلق دارم ... نمی دونم الان تو این پست می خوام در مورد چی حرف بزنم ... شاید بهتر باشه هرچی به ذهنم می رسه بگم ... انقدر ازش نوشتم و تو پس زمینه ذهنم بوده این چند روز که دیشب خوابشو دیدم ... ازش عصبانی ام ... دلم می خواد زود تر اون چندتا پست باقی مونده رو هم منتشر کنم و بعد برم سر وقت یه موضوع دیگه ... همین الان علی پیام داد که: "ده روزه که اصفهانم" ... نمی دونم چرا دلم ریخت ... از شدت دلخوری شاید ... دیگه دلم باهاش صاف نمیشه می دونم ... این همه مدت اصفهانه ولی نخواست همو ببینیم .... اگه می خواست یه حرفی می زد ... به درک ... دیگه هرگز دلم باهاش صاف نمیشه ... اگه خواست منو ببینه هم نمی رم ... بهتره زندگیمو بکنم و طفره نرم ... چقدر دلم برای مارلونم تنگ شده ... دلم براش ضعف میره ... اخ، همین الان قابلیت اینو دارم یه یه متن بلند بالا بنویسمو صداش کنم ... ماااارلون ... مااارلووونم ...

در مجاورت عشق...
ما را در سایت در مجاورت عشق دنبال می کنید

برچسب : غریب, نویسنده : msolangeg بازدید : 228 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:04