مارلونم :)

ساخت وبلاگ

به نام او

همین الان داشتم واسه چندمین بار تموم صحنه های دوست داشتنی فیلم اخرین تانگو در پاریس و انعکاس در چشم طلایی مارلون و تماشا می کردم ... یعنی یه جور خفنی گرفتارشم ... ععععشقه ... الانم دارم فیلم اتوبوسی بنام هوس رو دانلود می کنم ... و بعدش لیسن تو مارلون که مستند زندگیشه ایجانم ... می خوام تموم فیلم هاشو ببینم و کتاب هایی که درموردش هست بخونم ... دیروز و امروز تموم یوتوب رو زیر و رو کردم و هر چی داشت و نداشت دیدم :) در یک کلام، روانیشم! ... هیچوقت فکر نمی کردم یه شخصیتی تا این حد نزدیک به خودم پیدا کنم ... شخصیتی که حرکاتش و جسچر هاش دقیقا و شدیدا خوده خوده من باشه :] یعنی فکرشو می کردم، تعجبم از اینه که من تکه های وجودمو تو بطن ادم های بی شماری می بینم و خیلی ها هستن که به شدت باهاشون همذات پنداری می کنم ... افرادی که دقیقا خودمو با اونا پیوند خورده می دونم ... خیلی بهم حس داده واسه نوشتن ... الهام بخش فوق العاده ایه ... کدئین منه :] هر روز البوم اهنگ های اخرین تانگو رو گوش می کنم ... اصلا یه ارامشی، یه خلسه ی خاصی تو این ترک ها هست که بدجوری معتادش شدم ... خیلی حال خوب کنه ... رویاهامو به پرواز در میاره ... 

در مجاورت عشق...
ما را در سایت در مجاورت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : msolangeg بازدید : 235 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 4:21