در مجاورت عشق

متن مرتبط با «خنده های تو سامان جلیلی» در سایت در مجاورت عشق نوشته شده است

حرفی با تو :)

  • بن سواق! دارم لارا فابین می گوشم و چون قرص ویتامین دی رو شب خوردم، دقیقا یه ساعت پیش ... یه جورایی فعال شدم و الان خوابم نمیاد و مشغول مطالعات و نوشتنات همیشگی ام با لپتاپ و گذرم به اینجا افتاد و گفتم, ...ادامه مطلب

  • تنهایی دو نفره

  • (قبل از اینکه برم بیرون فایل صوتی صدای قشنگشو واسش فرستادم ...) وقتی برگشتم دیدم نوشته: - وااااای :) این کجا بوده؟! + واااای :) چرا واااای؟! - سورپرایز بود + اره دقیقا فرستادم که سورپرایزتون کنم چون صداتونو دوست دارین، قشنگ بود :) ؟! - نه اینقدر هام جالب نیس صدام + قبلا که اون فایل شعر خوانی تونو فرستادین، گفته بودین وقتی به صدای نایس خودم گوش می کنم لذت می برم. منم اینو فرستادم که سورپرایز بشین ... ناراحت که نشدین یه وقت؟! ... + اینو هیچکس به جز من نداره، همه که مثل من نیستن :) + می دونین، من ویس اکثر کلاس هامو دارم برای روزی که زمان خیلی گذشت و دلم تنگ شد ... تنها صداست که می ماند :) - ممنون که فرستادی، نگهش می دارم، واسه منم خاطره میشه ... + اوهوم حتما :) .... نظرت چیه؟! چه حسی از این مکالمه گرفتی؟! اولین چیزی که تو ذهنت اومد چی بود و بعدش؟! ... هرچی به ذهنت رسید بگو پلیز ... , ...ادامه مطلب

  • من زنی ام که هر مردی ارزوشو داره! :) :* و تو مردی که هر زنی ارزوشو داره! :) :* جیییزس کرایس! :))

  • یعنی اصن ایجااانم :))) اوووم :**** بوس به خودم :)) همین الان یه ترک یونیکِ انگلیش پلی کردم و حسابی به خودم افتخار دادم و اومدم وسط :))) فیلینگ استرانگ! :)) :** هر مادمازلی باید هر روز حداقل نیم ساعت جلوی اینه تو چشم های خودش عمیق بشه :) خط چشم مشکی بکشه :) سایه دودی بزنه :) چشم های کاریزماتیکو شهلا کنه :) ماتیک زرشکی بزنه به لب های یونیکش :) و تا می تونه قربووون صدقه خودش بره و بررررقصه :) :* ... "من زنی ام که هر مردی ارزوشو داره!" پ.ن: نه تنها مادمازل، بلکه هر موسیویی باید دوست داشتنی بودنو هر روز به خودش یاداوری کنه! :) این اتوبان دو طرفه اس ;), ...ادامه مطلب

  • هزارتوی سولانژ 1

  • دوباره یک بامداد، دوباره من و مرداب کدر اتاقم ... من و کاغذ های کاهی و نوشتن ... چند روزی میشه که نامه ننوشتم و می دونم تو جریان این دو هفته امتحان هم شاید زیاد فرصت نشه ... می خوام مثل یه استراحت بهش نگاه کنم و حتی از امتحانم لذت ببرم ... فقط موزیک بگوشم و کتاب ها رو ورق بزنم و تو خلسه ی خودم به تموم فکر کردنی ها فکر کنم ... امشب کلی درمورد فیلمنامه و نمایشنامه های متفاوت تو نت سرچ کردم و واقعا به وجد اومدم از دریای علمی که هنوز در مقابلش یه قطره ام ... شور و هیجان زیادی دارم واسه بلعیدن تک تک کلمات ... تک تک فیلمنامه ها، نمایشنامه ها، رمان ها، کتاب های شعر ... فیلم، سریال ... نقاشی و کلا هنر! ... واقعا دانم که هیچ ندانم! ... به ایندم فکر می کنم و غرق لذت میشم ... با خودم میگم تو حالا راه دور و درازی در پیش داری ... کلی داستان، کلی قصه منتظر کشف شدن و اتفاق افتادنن ... یه عالمه ماجراهای دوست داشتنی و تکرار نشدنی انتظارتو می کشن ... و واقعا همینطوره ... به خودم امیدواری میدم و میگم بخون و بخون و بخون که برای رسیدن به رویاهات باید سخت تلاش کنی ... هیچی قشنگ تر از این نیست که ادم همیشه تو مسیر باشه ... تو جریان ابی لحظه ... لحظه ای که همش شور و شوق به دست اوردنه ... کشف کردن، اشنایی با یه دنیا غریبه ... من عاشق سارترم ... ژان پل سارتر! فیلسوفی که ارادت بی حد و حصری بهش دارم ... ما وا, ...ادامه مطلب

  • درون ما ز تو یک دم نمی شود خالی! ...

  • همین الان در حال یه ترک یونیک فرانسوی ... تا پلی میشه انگار دارمت ... خاطرات ترمی که گذشت هجوم میارن ... وقته پروازه! فردا بعد از بیست روز می زنم بیرون از این اتاق! طلوع ... خورشیدو می بینم ... دلم شاید یکمی تنگ باشه ... بیشتر خنثام ... از یه طرف به نوشتنت فکر می کنم از یه طرف می گم خب که چی؟! ... بزار با یه پلان یهویی و بداهه شروع کنم ... میام از تو کریدور رد میشم ... یه نگاه به راست کافیه ... در دفترت بسته و غروبی ... شایدم باز باشه ... دیگه هیچ فرقی نمی کنه ... هیچ فرقی! ... بیست روز از هم بی خبر ... دلم خنک شد ... زیادی خوشی زده بود زیر دلت ... فکر می کردی همیشه هستم ... حالا که نیستم احساس خیلی خوبی نسبت به خودم دارم ... دیگه دستم نرفت واست نامه بنویسم ... اصن چی بگم؟! من دیگه احساسی ندارم که بخواد واسه تو بتپه! جیییزس! فقط اینکه یعنی این بیست روزو چطور گذروندی؟! ... , ...ادامه مطلب

  • واژه های پریده رنگ ...

  • فردا امتحان دارم بی اونکه حتی یه کلمه بلد باشم ... به درک دیگه بالاتر از سیاهی که رنگی نیست ... میگرن های کش دار عصبی حالمو بهم ریختن ... دلم یه جای اینجوری می خواد ... همینقدر سرد و یخبندون ... ولی اون داخل گرم و دنج ... دست و پاهام از شدت سرما درد می کنن ... طبع سرد و مرطوب روانمو بهم ریخته ... دلم ماساژ می خواد ... یه مدت طولانی ندیدن و چشم های بسته ... نور چشممو می زنه ... دلم مدیتیشن و خلسه می خواد ... ساعت ها پخش شدن کف پارکت چوبی که روش لاحاف صورتی پنبه ای پهنه ... با یه عالم شعله های ابی و نارنجی شمع ... دلم ولگردی تو کوچه پس کوچه ها و خیابونای سرد و غریب شهرو می خواد و یه سیگار کنج لبم ... لش کردن تو یه کافه که تا ابد واس من جا داره ... لته و کیک شکلاتی ... بستنی فرانسه و ایتالیا ... دلم پرستاری می خواد ... تیمار ... دلم یه بغل گرم می خواد که منو بگیره چون وقت افتادن رسیده و رسیدن به بلندی و پرواز یه همچین فرودی می خواد ... فردا راستی تولدمه ... ببین چه به روزم اومده که اخر از همه دغدغه ها یادش افتادم ... ناجی من کجاست؟! بیا و نجاتم بده ... بیا و منو سخت در اغوش بگیر که طاقتی ندارم برای افتادن ... چراغ های رنگی ... شمع های رنگی ... ابی ... خاکستری ... سیاه ..., ...ادامه مطلب

  • هزارتو/1

  • به نام او فردا امتحان ادبیات دارم ... فقط یک دور خوندم اونم به قصد اشنایی! :) اصلا حال ندارم لای کتابو باز کنم و بخونم ... حتی حال نگاه کردن هم ندارم ... یکم دیگه به تخت عزیزم پناه می برم و هنزفیری ها رو می ذارم توی گوشم و میرم به دنیای رویا و خیال ... عصر یه ارام بخش خوردم که مثل دیشب شش صبح نخواب, ...ادامه مطلب

  • وبلاگ های خارجی :)

  • همین الان در حال مطالعه ی وبلاگ های خارجی ... ادم های خارجی ... زندگی های خارجی ... بی نظیره! ... واقعا به وجد اومدم از این همه خلاقیت ;) , ...ادامه مطلب

  • هزارتو/2 :)

  • به نام او لطفا این تکست رو با طعم یه والس ملوی دوست داشتنی به انتخاب خودت بنوش مخاطب جان :) همین الان مست و سرشار از هوای مطبوع تیرماه و وینستونی که زدم سو نایس ام و اومدم یه چند سطری رو در حال لذت بردن ازوالس ملویی که خیالمو به پرواز درمیاره بنویسم ... همینطور که دارم می نویسم از نبضم ... توی گردن, ...ادامه مطلب

  • هزارتو

  • به نام او بامداد پونزدهم خرداد، راس ساعت صفر عاشقی شروع کردم به نوشتن با یه حس فوق العاده نایس ... :) خیلی خوشحالم که تمام تکست های شش هفت ماه گذشته رو پاک کردم. خیلی وقت بود که می خواستم انجامش بدم ولی وقت نمی شد ... خیلی از اون تکست ها دیگه از اعتبار افتاده بودن ... دیگه واقعی نبودن، صحت نداشتن و, ...ادامه مطلب

  • هزارتو1

  • به نام او فردا امتحان ادبیات دارم ... فقط یک دور خوندم اونم به قصد اشنایی! :) اصلا حال ندارم لای کتابو باز کنم و بخونم ... حتی حال نگاه کردن هم ندارم ... یکم دیگه به تخت عزیزم پناه می برم و هنزفیری ها رو می ذارم توی گوشم و میرم به دنیای رویا و خیال ... عصر یه ارام بخش خوردم که مثل دیشب شش صبح نخواب, ...ادامه مطلب

  • وبلاگ های خارجی

  • همین الان در حال مطالعه ی وبلاگ های خارجی ... ادم های خارجی ... زندگی های خارجی ... بی نظیره! ... واقعا به وجد اومدم از این همه خلاقیت ;) , ...ادامه مطلب

  • در هزارتوی اقیانوس ارام

  • به نام او همین الان دارم به ماجراهای این هفته ی دانشگاه فکر می کنم تا خیلی خوب همه چیزو با جزییات به یاد بیارم ...  می خوام واسه صمد نامه بنویسم ... می خوام به فرشته ی صمد نامه بنویسم ... خیلی حرف دارم که باهاش بزنم ... دارم افکارمو مرتب می کنم ... هیچوقت دوشنبه رو یادم نمیره ... دوشنبه و بغضی که تو رستوران ازاد ترکید ... جلوی اون همه ادم ... هیچوقت صمدو یادم نمیره ... هیچوقت خوبی هاش و بدی هاش کمرنگ نمیشن ... می دونم که بالاخره بهش ایمیل می زنم ... بالاخره می نویسم و می فرستم این نامه ها رو ..., ...ادامه مطلب

  • تولدش

  • دیروز تولدش بود ... مشتاق بود ... منو می خواست ... تبریک نگفتم ... نگاش نکردم ... دور شدم ازش ... از جهانش رفتم! ..., ...ادامه مطلب

  • بگو کی از حضور تو رها می شوم؟!

  • ساده‌ دلانه گمان می‌ کردم تو را در پشت سر رها خواهم کرد. در چمدانی که باز کردم، تو بودی هر پیراهنی که پوشیدم عطرِ تو را با خود داشت و تمام روزنامه‌ های جهان عکس تو را چاپ کرده بودند. به تماشای هر نمایشی رفتم تو را در صندلی کنار خود دیدم هر عطری که خریدم، تو مالک آن شدی. پس کی؟ بگو کی از حضور تو رها می‌ شوم مسافر همیشه همسفر من ...؟! #نزار_قبانی,بگو کی از تتلو,بگو کی از تتلو و پیشرو,بگو کی از افسانه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها