در مجاورت عشق

متن مرتبط با «شعر بلکه پنجاه سال دیگر یغما گلرویی» در سایت در مجاورت عشق نوشته شده است

دو روز مانده به بیست و سه سالگی ام! ...

  • خسته ام و گوله شده در اغوش بخاری اتاق ابی ام, در حال سانت یونیک شکسپیر با صدای فرهاد جان مهراد ... امروز هم گذشت و لیترچر ... کجا بودی؟! نه تو بودی نه اون ... افسوس خوردم ... از تحمل اون همه ساعت برای دیدن چشمات ... نبودی و حسرت شد حواسی که نبود و نگاهی که به در اتاقت زل نزد ... ولی بی شک غروب بودی ... عاقبت تو را خواهم نوشت و در جهان واقعی مان راه بازگشتی نمی گذارم ... عاقبت به تو نامه های بسیار خواهم نوشت ... بیشتر از نبود تو دلم سرد شد ... کسل شد ... چشم هاش اویزون ... پرکیوپاینِ من ... دو روز مانده به بیست و سه سالگی ام ... نوزده دی ماه چشم انتظارت خواهم بود ... با همان چشم های قهوه ای تیره ..., ...ادامه مطلب

  • دیگر نمی توانم پنهانت کنم!

  • دیگر نمی توانم پنهانت کنم! از درخشش نوشته هایم می فهمند، برای تو می نویسماز شادی قدم هایم، شوق دیدن تو را در می یابنداز انبوه عسل بر لبانم، نشان بوسه تو را پیدا می کنندچگونه می خواهی قصه عاشقانه مان رااز حافظه گنجشکان پاک کنیو قانع شان کنی که خاطراتشان را منتشر نکنند!؟نزار_قبانی#,دیگر نمی توانم پنهانت کنم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها